پدر حواس را پرت نکن ، من برای ایجاد عشق عکس های داستانی سکسی فرار کردم
دخترها وارد شدند ، یکی زیباتر از دیگری. خانه کشور چیست؟ مهم نیست. صاحب گرمی از همه استقبال می کند. مکالمه با لبخند ، مضمون موضوعات جنسی. قهرمان با هریک از آنها مصاحبه خواهد کرد. و در اینجا کسی است که حاضر است در مورد هر موضوعی بحث کند و با اپراتور خروجی ، پیدا شده ، به اتاق برود. بازنشسته شدند و هر دو بسیار راضی بودند. ناگهان پدرش تلفن همراهش را صدا کرد. دختر به او گفت: "پدر حواس پرتی عکس های داستانی سکسی نکرد ، من دویدم تا عشق بورزم." رقص بعدی است. دختر می داند که چگونه باسن خود را نشان دهد ، با شور و نشاط پیمایش های خود را تنظیم کند. آنها حتی در دامن جای نمی گیرند. چطور کسی می خواست آن را خاموش کند ، دامن موافقت کرد و به کمر بلند شد. و صاحبان این شکل گرسنه دیگر نمی دانند چه چیزی را لکه دار کنند: یا روی زمین ، یا روی تخت. و در اینجا نجات است ، اعضا گرفته می شوند و اسباب بازی ها به سرعت اضطراب پیدا می کنند.