با خواندن کتاب روی تخت ، داستان سکسی عکس دار نستیا خوابش برد
نستیا جذاب و مقاومت ناپذیر به خانه خسته بازگشت. با خواندن کتاب ، او درست در لباس شخصی روی تخت خوابید. دوست دختر او در استفاده از بدن خوابش آهسته نیست. او تصمیم گرفت به عنوان دزد کمی بازی کند. بنابراین پارچه نایلون سیاه را روی سرش کشید و شروع به بیدار کردن دختر کرد. از خواب بیدار شد ، او فقط خندید ، اما نقش آفرینی مانند آن او را بسیار هیجان زده کرد. او با اشتیاق او را بوسید و احساس کرد که چگونه دستانش همچنان به نوازش بین پاهایش ادامه می یابد. او به سمت او حرکت داستان سکسی عکس دار کرد و یک "تجاوزگر" خشونت آمیز ناگهان وارد سینه مرطوب وی شد.