باکره بودن خود را از دست داده و مرد را فیلم داستانی شهوانی تا ارتش همراهی می کند

این مرد به بهترین دوست خود آمد و گزارش داد که وی به ارتش تماس گرفته است. او مجبور شد دو سال خدمت کند ، به دور از جایی که از آنجا و دوستانش آمده است. دختر ناراحت و غمگین است. مرد اطمینان می دهد که همه چیز با او خوب خواهد بود و در تسلیت دختر را می بوسد. دوباره و دوباره. و اکنون آنها روی فیلم داستانی شهوانی تخت افتاده اند ، و او کاملاً آنها را راضی کرد ، بکارت خود را از دست داد. او به نوعی کلمات نرم او را زمزمه کرد و قول داد که زمان به سرعت پرواز می کند ، اما او تازه فهمیده بود که بدون خروس او بسیار حوصله خواهد آمد. به همین دلیل ، او سعی کرد تا زمان گمشده را جبران کند ، تمام نکات ممکن را امتحان کرد و به صبح اجازه نداد تا مرد را ترک کند.